آکادمی امیدان حضور جوان

آکادمی امیدان حضور جوان

برگزار کننده دوره ها و کارگاه های روانشناسی به شکل حضوری و غیر حضوری
آکادمی امیدان حضور جوان

آکادمی امیدان حضور جوان

برگزار کننده دوره ها و کارگاه های روانشناسی به شکل حضوری و غیر حضوری

خلاصه مطالب کارگاه روانشناسی کودک: تجربیات سخت و ناگوار دوران کودکی

استرس‌های شدید و طولانی مدت و تجربیات ناگوار و آزار دهنده‌ در دوران کودکی ممکن است بر سلامت روانی و جسمانی کودک اثرات منفی بگذارد و سعادت و زندگی عاطفی او را با مشکلات عمیقی مواجه کند. این تجربیات تلخ امکان دارد رشد و تکامل مغز را دچار اختلال کنند و در نهایت باعث بروز بیماری‌های روانی یا مشکلات اجتماعی جدی برای فرد شوند.
در یک کارگاه روانشناسی کودک که با موضوع تجربیات ناگوار دوران کودکی برگزار شد، ابتدا درباره انواع رفتارهای آزاردهنده و تجربیات سخت پس از آن و سپس بیماری‌های روانی و جسمانی ناشی از این تجربیات صحبت شد.
صرفا ناگوار و سخت بودن این اتفاقات چندان مشکل زا نیست، تجربیاتی که کودک پس از آن با آن‌ها مواجه می‌شود و از قدرت درک او خارج هستند و به تنهایی باید با آن‌ها کنار بیاید ایجاد مشکل می‌کنند. یعنی کودک بدون هیچ کمک و مهارت و تجربه‌ی قبلی، در شرایط استراس زای جدیدی قرار می‌گیرد که نمی‌داند چگونه باید واکنش نشان دهد. که در نهایت ضربات جبران ناپذیری بر او وارد می‌کند.  
ذکر نمونه‌هایی از تجربیات ناگوار دوران کودکی در کارگاه روانشناسی کودک
تجربیات ناگوار دوران کودکی بنا بر استاندارد سازمان بهداشت جهانی، رویدادهایی است که در ۱۸ سال اول زندگی بیش از یک بار تکرار شده‌اند و سلامت کودک را حتی در سال‌های بزرگسالی به خطر می‌اندازند:
• آزارهای جسمی: کتک زدن و یا هرگونه ضرباتی که بر بدن کودک وارد شود.
• آزارهای عاطفی: توهین و تحقیر شدن کودک از سمت اعضای خانواده، تهدید کردن کودک به ترک او یا بیرون کردن او از خانه.
• آزارهای جنسی: هرگونه آزار و اذیتی که ماهیت جنسی داشته باشد.
• به زندان افتادن پدر یا مادر کودک.
• طلاق و جدایی والدین کودک.
• ضرب و شتم، خشونت‌های فیزیکی و کلامی بین سایر اعضای خانواده جلوی چشم کودک.
• کودک تجربه‌ی خشونت جمعی را داشته باشد مانند جنگ، عملیات تروریستی، کشمکش‌های قومی یا سیاسی، نسل‌کشی، سرکوب، مفقود شدن، شکنجه، خشونت سازمان‌یافته مثل سرقت مسلحانه یا نزاع اراذل و اوباش و در طی این اتفاقات یکی از اعضای خانواه یا دوستان و نزدیکان کودک مورد ضرب و شتم توسط مهاجمین قرار گرفته باشد و یا در جریان این اتفاقات جان خود را از دست داده باشد.
• گوش ندادن به کودک، نادیده گرفتن او، سهیم نکردن او در کارهای جمعی مربوط به خانواده، قهر کردن با کودک.
مشکلات جسمی
اما مشکلات این کودکان فقط محدود به مشکلات رفتاری و روحی نیست و آن‌ها بیشتر از دیگران در معرض بیماری‌های جسمی مانند سرطان، سکته مغزی، دیابت، شکستگی استخوان، بیماری‌های قلبی و دستگاه ایمنی و… قرار می‌گیرند.

مشکلات فردی و اجتماعی
توقف ادامه تحصیل، شکست تحصیلی و شغلی، مشکلات شدید مالی و فقر، بیماری‌های آمیزشی، حاملگی در سن پایین و…

تأثیر طلاق در کودکان در خلاصه مطالب دوره روانشناسی کودک

در دوره روانشناسی کودک عنوان شد طلاق یک فاجعه است و ضمن تخریب بنیاد خانواده به کودکان طلاق و نسل آینده ناشی از جریان خسران جبران‌ناپذیری وارد می‌کند گه اگر جلوی این خسارت گرفته نشود، جامعه دچار مشکلات جدی خواهد شد. بنابراین باید تا جایی که ممکن است از طلاق که آفت بنیاد خانواده است پرهیز کرد تا از عوارض ناشی از آن بر جامعه و به ویژه آثار شدید روحی آن بر فرزندان که بسیار ناهنجار و نامطلوب است جلوگیری شود تا کودکان قربانیان این اتفاق نباشند. 
 طلاق در دنیای کودکان
طلاق برای کودکان پراسترس، ناراحت‌کننده و گیج‌کننده است. در این دوره روانشناسی بیان شد ممکن است کودکان برای اینکه زندگی آنها به چه صورت درخواهد آمد دچار اضطراب و درگیری فکری شوند و به دلیل نقطه‌نظرهای والدین‌شان احساس عصبانیت نسبت به آنها پیدا کنند. مسئله طلاق امری مهم شمرده می‌شود و از نظر هیچ کدام از اعضای خانواده آسان نیست، با این حال والدین می‌توانند در این مورد به گونه‌ای رفتار کنند تا این شرایط برای فرزندانشان قابل تحمل‌تر شود.
تأثیرات طلاق در کودکان
– بروز افسردگی: در این نوع بیماری، فرد فاقد احساس لذت یا درک کمتری از زندگی روزمره است و دچار بی‌اشتهایی و خستگی مداوم می‌شود.
– ایجاد روحیه پرخاشگری: این اتفاق نتیجه محرومیت‌های مداوم از مهر و محبت پدری است. در این نوع اختلال چون کودک امکان مذاکره حضوری و مستقیم و متقابل با پدر یا مادر خود را نمی‌یابد و همچنین سوال‌های خود را بی‌جواب می‌بیند، روحیه پرخاشگری در او به وجود می‌آید.
– حسادت، سوءظن و سماجت، در کودکانی که والدین آنها از یکدیگر جدا شده‌اند با شدت بیشتری مشاهده می‌شود. این گروه از کودکان در مقابل همراهان و هم‌سالان خود حساسیت بیشتر و زیاده از حد نشان می‌دهند.
– کمبودهای عاطفی: کودکی که از پدر یا مادر جدا شده، از مهر نوازش دو طرف سیراب نیست اغلب با تشنگی عاطفی مواجه است.

نقش والدین در کاهش صدمات روحی کودک بعد از طلاق
در این دوره روانشناسی کودک راهکارهایی برای کاهش آسیب‌های روانی در کودکان بعد از جدایی والدین ارائه شد، از جمله:
- ایجاد ثبات در خانه و توجه بیشتر به نیازهای بدنی و روحی و روانی فرزندان
- کمک به کودکان برای مهار کردن نگرانی‌های مرتبط با طلاق، از جمله پریشانی و سرزنش
- والدین به اطلاع کودک برسانند که آنها را دوست دارند و اینکه هم والدین و هم کودکان نیاز به زمان دارند تا کارهایی را که زمان می‌برد انجام دهند.
- بدانند که کودکان نیاز به موعظه و نصیحت دارند.
- پیش از آغاز تشکیل خانواده دوم، وظایف خود را نسبت به خانواده اول فراموش نکنند.

از احساس حقارت تا عقده‌ی حقارت در خلاصه مطالب کارگاه روانشناسی کودک

احساس حقارت از لحاظ واکنش‌های رفتاری دو گونه تاثیر دارد هم تاثیر مثبت هم تاثیر منفی. برخی افراد از آن برای کسب موفقیت استفاده می‌کنند ولی برخی دیگر تسلیم آن می‌شوند، اما هر دو واکنش دو درجه مختلف از احساس حقارت هستند.

ژان پیاژه، روان‌شناس مشهور، در این‌باره می‌گوید: به نظر روان‌شناسان هیچ مرد یا زنی نمی‌تواند بطور کامل از عدم تعادلی که منجر به نشانه‌های روانی عقدۀ حقارت می‌شود، فرار کند. ولی این عدم تعادل گاه سبب رسیدن به موفقیت‌های بزرگ می‌شود. به عبارت دیگر، بعضی پیروزی‌ها را ممکن است نتوان بدون محرک قوی احساس حقارت بدست آورد.

تا زمانی که فرد در وجود خود احساس حقارت می‌کند، این احساس می‌تواند مانند یک عامل انگیزشی عمل کند و فرد را به سمت تلاش و فعالیت مضاعف، در نتیجه کسب موفقیت و پیروزی و پیشرفت هرچه بیشتر رهنمون کند. اما زمانی که احساس حقارت تبدیل به عقده‌ی حقارت می‌گردد حالت انگیزشی و هدایت کننده‌ی آن از بین می‌رود. 


تبدیل احساس حقارت به عقده‌ی حقارت

بعد از تبدیل احساس حقارت به عقده حقارت، حالت سازنده بودن آن از بین می‌رود و به قدرت مخربی تبدیل می‌شود که ممکن است عواقب وحشتناکی مانند جنایت یا خودکشی داشته باشد.

ژان پیاژه عقیده داشت افراد مبتلا به عقده حقارت احتمالا سعی خواهند داشت جوانبی را که ایجاد کننده‌ی این عقده در آن‌ها می‌شود از چشم دیگران پنهان کنند و حتی آن‌ها را از ذهن خود پاک کنند و برای جبران آن وانمود می‌کنند از هر کس دیگری بالاتر و برتر هستند. اما باطنا می‌دانند این چنین نیست و هیچ اعتمادی به خود ندارند. معمولا برای شخصی که دچار عقدۀ حقارت است، دنیا جای ستیز و دشمنی است و این افراد هرگز از روابطی که با دیگران دارند راضی نخواهند بود.


علل ایجاد کننده‌ی احساس حقارت در کودکان

رفتار سخت‌گیرانه‌ی والدین

مهمترین دلیل ایجاد احساس حقارت و خودکم‌بینی به دوران کودکی فرد و رفتار والدین باز می‌گردد. وقتی کودک در مقابل دیگران به ویژه همسن و سالان خویش با رفتار پرخاشگرانه و توهین آمیز والدین خود مواجه می‌شود، و این رفتار را اطرافیان هم در پیش می‌گیرند، کودک شروع به احساس حقارت می‌کند.

کودکانی هم هستند که اعتماد به نفس بالایی دارند و بسیار به خود متکی هستند و در مقابل مشکلات استقامت زیادی نشان می‌دهند اما باز هم والدین با رفتار نامناسب و تخریب‌گرانه‌ی خود این اتکا به نفس را از کودک می‌گیرند و زمینه ساز احساس حقارت در او می‌گردند.


معلولیت کودک یا نداشتن پدر و مادر

برخی کودکان به دلیل داشتن معلولیت یا نقص عضو دچار احساس حقارت می‌شوند، برخی دیگر به دلیل محروم بودن از نعمت پدر یا مادر یا هر دو از این احساس رنج می‌برند.

در بعضی موارد هم کودکان با وجود داشتن پدر و مادر اما به دلیل برخوردان نبودن از روابط عاطفی صحیح و عمیق در خانواده دچار احساس حقارت می‌شوند

در هر صورت این کودکان از این حس راه فراری ندارند و فقط در صورتی که تبدیل به انگیزه و محرکی برای انجام اعمال مثبت و کارهای مفید شود می‌توان از قدرت مخرب آن کاست.

در چنین مواردی پدر و مادر باید به کودک خود بیشتر توجه کنند و به او ثابت کنند که واقعا برتری‌هایی دارد. این کار باعث می‌شود کودک احساس اعتماد به نفس بکند و به این باور درونی برسد که واقعا برتری‌هایی دارد و ریشه ی این احساس حقارت خشک بشود.


مقایسه شدن با دیگران

کودکانی که مداوم با افراد دیگر مقایسه می‌شوند به شدت احساس حقارت و ناتوانی می‌کنند. والدین هرگز نباید از فرزند خود بخواهند مانند شخص دیگری باشد، یا مقابل او مدام درباره فرد دیگری که آرزو داشتند مانند او باشند صحبت کنند. این کار یعنی اِعمال کردن ایده‌های برآورده نشدۀ خود بر کودک، بدون در نظر گرفتن خصوصیات و توانایی‌ها و علائق کودک و شرایطی که در آن به سر می‌برد، در نهایت منجر به شکل گیری احساس حقارت شدید و خودکم‌بینی و عدم اعتماد به نفس در کودک می‌گردد.


منبع: سایت آکادمی امیدان

خلاصه مطالب کارگاه روان شناسی با موضوع بیش‌فعالی در بزرگسالان

ممکن است تصور کنید اختلال بیش‌فعالی فقط مربوط به کودکان است و بزرگسالان به این اختلال دچار نمی‌شوند، اما خوب است بدانید بزرگسالان هم مانند کودکان به این اختلال دچار می‌شوند و حدود ۴ یا ۵ درصد از بزرگسالان امریکا به این اختلال مبتلا هستند. البته تعداد کمی از افراد، این اختلال در آنها تشخیص داده می‌شود و تحت درمان قرار می‌گیرند. این اختلال در بزرگسالان با کودکان از نظر علائم تفاوت‌هایی دارد. بیش‌فعالی در بزرگسالان مشکلی است که تعداد کمی از افراد از آن خبر دارند. هر فردی که در کودکی با این اختلال مواجه بوده، در بزرگسالی نیز با آن دست به گریبان است. ممکن است در برخی از آنها این بیماری در کودکی تشخیص داده نشده باشد و تحت درمان قرار نگرفته باشند و بعدها در زندگی به مرور زمان این بیماری در افراد بزرگسال تشخیص داده شود. مشکل عدم توجه و تمرکز و دشوار بودن انجام و اتمام تکالیف باعث می‌شود تحصیل و ادامه تحصیل برای کودک سخت باشد و کودک در این زمینه ضعف داشته باشد. این ضعف منجر به مشکلات عزت نفس، حفظ شغل و سوء استعمال مواد برای فرد در بزرگسالی می‌شود. با وجودی اینکه تعداد زیادی از کودکان مبتلا به این اختلال، این مرحله را پشت سر می‌گذارند، ۶۰ درصد از آنها در بزرگسالی هنوز این اختلال را تجربه می‌کنند. این اختلال زنان و مردان را به طور مساوی درگیر می‌کند. علائم اختلال بیش‌فعالی و فقدان توجه در بزرگسالی در روابط عاطفی فرد نیز می‌تواند اختلال ایجاد کند.  ادامه مطلب ...

ذکر نشانه‌های حمله پانیک (وحشت زدگی) در خلاصه مطالب یک کارگاه روان شناسی

وحشت زدگی یا اختلال پانیک (Panic Attack) عبارت است از حملات غیرمنتظره که به دنبال آن علائمی مانند نگرانی از وقوع حملات بعدی، نگرانی از عوارض حمله و عواقب آن و… به وجود می‌آید. در یک کارگاه روان شناسی که با موضوع اختلال پانیک یا وحشت زدگی برگزار گردید نشانه‌های این اختلال بررسی شد.

حملات پانیک نوعی پاسخ به شرایط استرس زایی است که فرد در آن قرار گرفته‎است. افراد مبتلا به این اختلال یک دوره‌ی احساس ترس یا نگرانی شدید، که شروع و پایان مشخصی دارد تجربه می‌کنند که موقتا باعث مختل شدن فعالیت‌های عادی و روزانه آن‌ها می‌شود. این افراد معمولا در فاصله بین دو حمله در نگرانی شدیدی از وقوع مجدد آن به سر می‌برند. 


حملات پانیک به سه شکل زیر ممکن است باشند:

به صورت کاملا غیرمنتظره که فرد نمی‌تواند علت خاصی برای وقوع آن پیدا کند.

وقوع حملات به محض قرارگیری در مکان‌های به خصوصی (محل کار، اتاق سخنرانی و…)

ارتباط داشتن حملات با تفکرات بخصوص یا مکان‌های خاص. یعنی فرد با فکر کردن به موضوعات خاص دچار حمله پانیک می‌شوند. البته گاهی اوقات این حملات بعد از مدتی بروز پیدا می‌کنند نه به محض قرار گرفتن در آن محیط.

این علایم گاهی سریع گاهی هم به تدریج رفع می‌شوند. فرد بیمار گاهی تصور می‌کند درد قفسه سینه و افزایش شدید ضربان قلبش به این معنی است که دارد می‌میرد و ترس از مرگ تبدیل به کانون اصلی توجه او در حین حمله شود. حدود ۲۰ درصد از این افراد دچار سنکوپ می‌شوند که اغلب جوانان بین ۲۰ تا ۳۰ سال هستند که به اورژانس بیمارستان مراجعه می‌کنند و اصرار دارند که دچار حمله قلبی شده و ممکن است بمیرند.

حملات پانیک معمولا با آگورافوبیا (گذرهراسی) همراه است. فرد از قرار گرفتن در محیط‌های شلوغ و فضاهای سربسته که همراه با یک نفر از دوستان یا اعضای خانواده نباشند، به شدت هراس دارند.


علایم جسمی:

• تعرق دست و پاها

• خشکی دهان

• افزایش ضربان قلب

• لرزش

• پرش عضلانی

• سردرد

• بیقراری


علایم روانی:

• احساس نزدیکی مرگ

• اغتشاش شعور

• اشکال در تمرکز

• کاهش میل جنسی


منبع: ذکر نشانه‌های حمله پانیک (وحشت زدگی) در خلاصه مطالب یک کارگاه روان شناسی