آکادمی امیدان حضور جوان

آکادمی امیدان حضور جوان

برگزار کننده دوره ها و کارگاه های روانشناسی به شکل حضوری و غیر حضوری
آکادمی امیدان حضور جوان

آکادمی امیدان حضور جوان

برگزار کننده دوره ها و کارگاه های روانشناسی به شکل حضوری و غیر حضوری

کارگاه روان شناسی کودک با موضوع افسردگی در کودکان

انسان‌ها در هر سنی گاهی هیجانات مختلفی را تجربه می‌کنند. گاهی غمگین و ناراحت، گاهی شاد و هیجان‌زده، گاهی ترس و اضطراب، اینها احساسات و هیجانات مختلفی هستند که افراد دچار می‌شوند. اما چیزی که هیجان غیرطبیعی را از نوع طبیعی آن متمایز می‌کند شدت و مدت و درجه آن هیجان است. غم و ناراحتی وقتی شدت یابد و طولانی شود به افسردگی می‌انجامد. کودکان نیز از این قائده مستثنا نیستند. افسردگی در کودکان با بزرگسالان متفاوت است. در کارگاه روان شناسی کودک با موضوع افسردگی در کودکان بیان شد که افسردگی یعنی احساس درماندگی و به بن‌بست رسیدن، که هم علائم روانی و هم علائم جسمانی دارد. بیشتر ما فکر می‌کنیم ناراحتی‌های کودکان گذرا است اما این‌گونه نیست. وقتی عروسک کودکی گم می‌شود یا تولد خواهر یا برادر دیگری اتقاق می‌افتد، نقل مکان از جایی به جای دیگر و یا جدایی پدر و مادر موجب افسردگی در کودک می‌شود. 


 نشانه‌های افسردگی در کودکان

– مشکل در تمرکز

– خستگی و کاش انرژی

– احساس گناه و بی‌ارزش بودن

– خشم و کج‌خلقی

– احساس ناراحتی و ناامیدی همیشگی

– افزایش حساسیت نسبت به طرد شدن

– پرخاشگری و فریاد و گریه

– بی‌تفاوتی و عدم فعالیت

– ایجاد مشکل در اشتها

دلایل افسردگی در کودکان

افسردگی به دلایل مختلف به سراغ کودکان می‌آید. افسردگی مانند بیشتر اختلالات روانی می‌تواند زمینه ژنتیک داشته باشد. به این صورت که اگر پدر یا مادر و یا یکی از نزدیکان کودک دچار افسردگی باشند، احتمال ابتلای کودک به افسردگی بیشتر می‌شود. تغییرات اجتماعی مثل زلزله یا سیل یا جنگ هم می‌تواند موجب افسردگی کودک شود. تغییر مدرسه و جدایی از دوستان هم نقش بسزایی در افسردگی کودکان دارد. در کارگاه روان شناسی کودک با موضوع افسردگی در کودکان عنوان شد که امروز مهم‌ترین علت افسردگی کودک رفتار والدین است، از آنجایی که بچه‌ها در سنین پایین خیلی به والدین خود وابسته هستند رفتار والدین بسیار می‌تواند روی آنها تاثیر بگذارد. رفتارهایی مثل تبعیض بین فرزندان، به رخ کشیدن نکات منفی کودک و ابراز نکردن صفات مثبت او و مقایسه کودک با کودکان دیگر باعث می‌شود که اعتماد به نفس کودک کاهش یافته و روحیه‌اش ضعیف شود و سرانجام به افسردگی بیانجامد. حتی رفتار والدین با هم می‌تواند در روحیه کودک تاثیر منفی بگذارد. دعواهای زناشویی مداوم و مقصر دانستن کودک در اختلافات خانوادگی، مطرح کردن مسائل اقتصادی در حضور کودک، آگاهی کودک از بیماری والدین به طوری که نگران از دست دادن آنها شود و یا خود را در بیماری والدینش مقصر بداند. بیشترین تاثیر منفی و بد را جدایی والدین از هم به دنبال دارد.


برای آگاهی از راه‌کارهای ارائه شده در کارگاه روانشناسی کودک برای درمان افسردگی در کودکان به این مقاله در سایت آکادمی امیدان مراجعه کنید.

خلاصه مطالب کارگاه روانشناسی کودک: تجربیات سخت و ناگوار دوران کودکی

استرس‌های شدید و طولانی مدت و تجربیات ناگوار و آزار دهنده‌ در دوران کودکی ممکن است بر سلامت روانی و جسمانی کودک اثرات منفی بگذارد و سعادت و زندگی عاطفی او را با مشکلات عمیقی مواجه کند. این تجربیات تلخ امکان دارد رشد و تکامل مغز را دچار اختلال کنند و در نهایت باعث بروز بیماری‌های روانی یا مشکلات اجتماعی جدی برای فرد شوند.
در یک کارگاه روانشناسی کودک که با موضوع تجربیات ناگوار دوران کودکی برگزار شد، ابتدا درباره انواع رفتارهای آزاردهنده و تجربیات سخت پس از آن و سپس بیماری‌های روانی و جسمانی ناشی از این تجربیات صحبت شد.
صرفا ناگوار و سخت بودن این اتفاقات چندان مشکل زا نیست، تجربیاتی که کودک پس از آن با آن‌ها مواجه می‌شود و از قدرت درک او خارج هستند و به تنهایی باید با آن‌ها کنار بیاید ایجاد مشکل می‌کنند. یعنی کودک بدون هیچ کمک و مهارت و تجربه‌ی قبلی، در شرایط استراس زای جدیدی قرار می‌گیرد که نمی‌داند چگونه باید واکنش نشان دهد. که در نهایت ضربات جبران ناپذیری بر او وارد می‌کند.  
ذکر نمونه‌هایی از تجربیات ناگوار دوران کودکی در کارگاه روانشناسی کودک
تجربیات ناگوار دوران کودکی بنا بر استاندارد سازمان بهداشت جهانی، رویدادهایی است که در ۱۸ سال اول زندگی بیش از یک بار تکرار شده‌اند و سلامت کودک را حتی در سال‌های بزرگسالی به خطر می‌اندازند:
• آزارهای جسمی: کتک زدن و یا هرگونه ضرباتی که بر بدن کودک وارد شود.
• آزارهای عاطفی: توهین و تحقیر شدن کودک از سمت اعضای خانواده، تهدید کردن کودک به ترک او یا بیرون کردن او از خانه.
• آزارهای جنسی: هرگونه آزار و اذیتی که ماهیت جنسی داشته باشد.
• به زندان افتادن پدر یا مادر کودک.
• طلاق و جدایی والدین کودک.
• ضرب و شتم، خشونت‌های فیزیکی و کلامی بین سایر اعضای خانواده جلوی چشم کودک.
• کودک تجربه‌ی خشونت جمعی را داشته باشد مانند جنگ، عملیات تروریستی، کشمکش‌های قومی یا سیاسی، نسل‌کشی، سرکوب، مفقود شدن، شکنجه، خشونت سازمان‌یافته مثل سرقت مسلحانه یا نزاع اراذل و اوباش و در طی این اتفاقات یکی از اعضای خانواه یا دوستان و نزدیکان کودک مورد ضرب و شتم توسط مهاجمین قرار گرفته باشد و یا در جریان این اتفاقات جان خود را از دست داده باشد.
• گوش ندادن به کودک، نادیده گرفتن او، سهیم نکردن او در کارهای جمعی مربوط به خانواده، قهر کردن با کودک.
مشکلات جسمی
اما مشکلات این کودکان فقط محدود به مشکلات رفتاری و روحی نیست و آن‌ها بیشتر از دیگران در معرض بیماری‌های جسمی مانند سرطان، سکته مغزی، دیابت، شکستگی استخوان، بیماری‌های قلبی و دستگاه ایمنی و… قرار می‌گیرند.

مشکلات فردی و اجتماعی
توقف ادامه تحصیل، شکست تحصیلی و شغلی، مشکلات شدید مالی و فقر، بیماری‌های آمیزشی، حاملگی در سن پایین و…

کارگاه روان شناسی کودک با موضوع خودباوری در کودکان

کودکانی که دارای خودباوری پایینی هستند همیشه آرزو دارند جای شخص دیگری باشند، بیش از حد خیال‌پردازی می‌کنند، احساس بی‌ارزشی کرده و اغلب در برخورد با وظایف و مشکل گریه می‌کنند. چنین کودکانی کمتر از سایرین به ظاهر خود توجه و رسیدگی می‌کنند، چرا که از فکر کردن به ظاهر خود و دیدن آن در آینه لذت نمی‌برند. تصمیم‌گیری برای‌شان مشکل است. نسبت به آینده بدبین بوده و آینده خود را پربار نمی‌بینند، به کوچکتر از خودشان زور می‌گویند و در مسائل گوناگون کمتر داوطلب شده و کمتر سوال می‌کنند. تحقیقات انجام شده در خصوص آسیب‌شناسی روانی حکایت از آن دارد که علت بسیاری از رفتارهای آسیب‌زای فرزندان در خانه و مدرسه مانند پرخاشگری، اضطراب، بزهکاری، مصرف سیگار، افت تحصیلی و مواردی از این قبیل، ریشه در کمبود یا ضعف خودباوری آنان دارد. 
 خودباوری چگونه ایجاد می‌شود
خودباوری از کودکی، توسط والدین و اطرافیان شکل می‌گیرد و ایجاد می‌شود. به طور مثال “اگر کودکی در محیط پر از ترس بزرگ شود یاد می‌گیرد که بترسد” و یا “اگر در محیط پر از تشویق بزرگ شود می‌آموزد که اعتماد کند”. خودباوری کودکان از نوع، نگرش و رفتاری که دیگران نسبت به او دارند، می‌تواند شکل بگیرد. رفتارهایی چون طرد، عدم محبت، عدم توجه، غفلت، جدی نگرفتن، توجه به نکات منفی، گوش ندادن، تمسخر و …سبب کاهش خودباوری در کودک می‌شود. از طرف دیگر رفتارهایی چون پذیرش، احترام، محبت، توجه، جدی گرفتن، احساس تعلق، تشویق، حمایت و … موجب افزایش خودباوری در کودک می‌شود.

نقش خانواده در افزایش خودباوری کودک
تحقیقات نشان می‌دهد، حدود ۸۵ درصد از شکل‌گیری شخصیت فرد تا سن ۶ سالگی است و در این میان خانواده نقش اساسی و اصلی‌ای در این زمینه ایفا می‌کند.  تقلید و الگوبردای یکی از فراگیرترین روش‌های یادگیری در کودکان است. 
روانشناسان بر این باورند که کنترلی که والدین از کودک به عمل می‌آورند در خودباوری وی مؤثر خواهد بود. این کنترل از سه طریق اعمال می‌شود: حمایتی که به اندازه تعادل باشد، گوشزد کردن نتایج اعمال کودک و راهنمایی غیرمستقیم، اعمال فشار بدون تنبیه فیزیکی و جسمانی، اما گاه برخی والدین و بزرگسالان با اعمال فشارهای فیزیکی و روانی نامناسب با زدن برچسب‌های نادرست غیراخلاقی، وی را به اطاعت از دستورهای خود وادار می‌کنند که این نوع کنترل تأثیری منفی در خودباوری کودک خواهد گذاشت.  برای ایجاد خودباوری در فرزندان بهتر است به آنها کمک کنیم تا بیاموزند که:
۱- هیچ انسانی شبیه دیگری نیست: هیچ‎‌کدام از انسان‌ها در طول تاریخ شبیه هم نبوده و نخواهند بود و به خود بگوید “هیچ‌کس شبیه من نیست، من آنچه که هستم را دوست دارم و احساس خوبی نسبت به خودم دارم.”
۲- محدودیت‌ها و توانمندی‌های خود را بپذیرند: نقاط ضعف خود را بدون نگرانی و ناراحتی بپذیرید و از آنها احساس گناه و شرمساری نکنید. چون هیچ فردی نمی‌تواند انسانی کامل و به همه چیز دانا و به همه کاری توانا باشد و با آگاهی و پذیرش نقاط مثبت و ضعف خود احساس رضایت و خشنودی می‌کند.

برای آگاهی از راه‌های افزایش خودباوری در کودکان به این مقاله در سایت آکادمی امیدان مراجعه کنید.

تأثیر طلاق در کودکان در خلاصه مطالب دوره روانشناسی کودک

در دوره روانشناسی کودک عنوان شد طلاق یک فاجعه است و ضمن تخریب بنیاد خانواده به کودکان طلاق و نسل آینده ناشی از جریان خسران جبران‌ناپذیری وارد می‌کند گه اگر جلوی این خسارت گرفته نشود، جامعه دچار مشکلات جدی خواهد شد. بنابراین باید تا جایی که ممکن است از طلاق که آفت بنیاد خانواده است پرهیز کرد تا از عوارض ناشی از آن بر جامعه و به ویژه آثار شدید روحی آن بر فرزندان که بسیار ناهنجار و نامطلوب است جلوگیری شود تا کودکان قربانیان این اتفاق نباشند. 
 طلاق در دنیای کودکان
طلاق برای کودکان پراسترس، ناراحت‌کننده و گیج‌کننده است. در این دوره روانشناسی بیان شد ممکن است کودکان برای اینکه زندگی آنها به چه صورت درخواهد آمد دچار اضطراب و درگیری فکری شوند و به دلیل نقطه‌نظرهای والدین‌شان احساس عصبانیت نسبت به آنها پیدا کنند. مسئله طلاق امری مهم شمرده می‌شود و از نظر هیچ کدام از اعضای خانواده آسان نیست، با این حال والدین می‌توانند در این مورد به گونه‌ای رفتار کنند تا این شرایط برای فرزندانشان قابل تحمل‌تر شود.
تأثیرات طلاق در کودکان
– بروز افسردگی: در این نوع بیماری، فرد فاقد احساس لذت یا درک کمتری از زندگی روزمره است و دچار بی‌اشتهایی و خستگی مداوم می‌شود.
– ایجاد روحیه پرخاشگری: این اتفاق نتیجه محرومیت‌های مداوم از مهر و محبت پدری است. در این نوع اختلال چون کودک امکان مذاکره حضوری و مستقیم و متقابل با پدر یا مادر خود را نمی‌یابد و همچنین سوال‌های خود را بی‌جواب می‌بیند، روحیه پرخاشگری در او به وجود می‌آید.
– حسادت، سوءظن و سماجت، در کودکانی که والدین آنها از یکدیگر جدا شده‌اند با شدت بیشتری مشاهده می‌شود. این گروه از کودکان در مقابل همراهان و هم‌سالان خود حساسیت بیشتر و زیاده از حد نشان می‌دهند.
– کمبودهای عاطفی: کودکی که از پدر یا مادر جدا شده، از مهر نوازش دو طرف سیراب نیست اغلب با تشنگی عاطفی مواجه است.

نقش والدین در کاهش صدمات روحی کودک بعد از طلاق
در این دوره روانشناسی کودک راهکارهایی برای کاهش آسیب‌های روانی در کودکان بعد از جدایی والدین ارائه شد، از جمله:
- ایجاد ثبات در خانه و توجه بیشتر به نیازهای بدنی و روحی و روانی فرزندان
- کمک به کودکان برای مهار کردن نگرانی‌های مرتبط با طلاق، از جمله پریشانی و سرزنش
- والدین به اطلاع کودک برسانند که آنها را دوست دارند و اینکه هم والدین و هم کودکان نیاز به زمان دارند تا کارهایی را که زمان می‌برد انجام دهند.
- بدانند که کودکان نیاز به موعظه و نصیحت دارند.
- پیش از آغاز تشکیل خانواده دوم، وظایف خود را نسبت به خانواده اول فراموش نکنند.

از احساس حقارت تا عقده‌ی حقارت در خلاصه مطالب کارگاه روانشناسی کودک

احساس حقارت از لحاظ واکنش‌های رفتاری دو گونه تاثیر دارد هم تاثیر مثبت هم تاثیر منفی. برخی افراد از آن برای کسب موفقیت استفاده می‌کنند ولی برخی دیگر تسلیم آن می‌شوند، اما هر دو واکنش دو درجه مختلف از احساس حقارت هستند.

ژان پیاژه، روان‌شناس مشهور، در این‌باره می‌گوید: به نظر روان‌شناسان هیچ مرد یا زنی نمی‌تواند بطور کامل از عدم تعادلی که منجر به نشانه‌های روانی عقدۀ حقارت می‌شود، فرار کند. ولی این عدم تعادل گاه سبب رسیدن به موفقیت‌های بزرگ می‌شود. به عبارت دیگر، بعضی پیروزی‌ها را ممکن است نتوان بدون محرک قوی احساس حقارت بدست آورد.

تا زمانی که فرد در وجود خود احساس حقارت می‌کند، این احساس می‌تواند مانند یک عامل انگیزشی عمل کند و فرد را به سمت تلاش و فعالیت مضاعف، در نتیجه کسب موفقیت و پیروزی و پیشرفت هرچه بیشتر رهنمون کند. اما زمانی که احساس حقارت تبدیل به عقده‌ی حقارت می‌گردد حالت انگیزشی و هدایت کننده‌ی آن از بین می‌رود. 


تبدیل احساس حقارت به عقده‌ی حقارت

بعد از تبدیل احساس حقارت به عقده حقارت، حالت سازنده بودن آن از بین می‌رود و به قدرت مخربی تبدیل می‌شود که ممکن است عواقب وحشتناکی مانند جنایت یا خودکشی داشته باشد.

ژان پیاژه عقیده داشت افراد مبتلا به عقده حقارت احتمالا سعی خواهند داشت جوانبی را که ایجاد کننده‌ی این عقده در آن‌ها می‌شود از چشم دیگران پنهان کنند و حتی آن‌ها را از ذهن خود پاک کنند و برای جبران آن وانمود می‌کنند از هر کس دیگری بالاتر و برتر هستند. اما باطنا می‌دانند این چنین نیست و هیچ اعتمادی به خود ندارند. معمولا برای شخصی که دچار عقدۀ حقارت است، دنیا جای ستیز و دشمنی است و این افراد هرگز از روابطی که با دیگران دارند راضی نخواهند بود.


علل ایجاد کننده‌ی احساس حقارت در کودکان

رفتار سخت‌گیرانه‌ی والدین

مهمترین دلیل ایجاد احساس حقارت و خودکم‌بینی به دوران کودکی فرد و رفتار والدین باز می‌گردد. وقتی کودک در مقابل دیگران به ویژه همسن و سالان خویش با رفتار پرخاشگرانه و توهین آمیز والدین خود مواجه می‌شود، و این رفتار را اطرافیان هم در پیش می‌گیرند، کودک شروع به احساس حقارت می‌کند.

کودکانی هم هستند که اعتماد به نفس بالایی دارند و بسیار به خود متکی هستند و در مقابل مشکلات استقامت زیادی نشان می‌دهند اما باز هم والدین با رفتار نامناسب و تخریب‌گرانه‌ی خود این اتکا به نفس را از کودک می‌گیرند و زمینه ساز احساس حقارت در او می‌گردند.


معلولیت کودک یا نداشتن پدر و مادر

برخی کودکان به دلیل داشتن معلولیت یا نقص عضو دچار احساس حقارت می‌شوند، برخی دیگر به دلیل محروم بودن از نعمت پدر یا مادر یا هر دو از این احساس رنج می‌برند.

در بعضی موارد هم کودکان با وجود داشتن پدر و مادر اما به دلیل برخوردان نبودن از روابط عاطفی صحیح و عمیق در خانواده دچار احساس حقارت می‌شوند

در هر صورت این کودکان از این حس راه فراری ندارند و فقط در صورتی که تبدیل به انگیزه و محرکی برای انجام اعمال مثبت و کارهای مفید شود می‌توان از قدرت مخرب آن کاست.

در چنین مواردی پدر و مادر باید به کودک خود بیشتر توجه کنند و به او ثابت کنند که واقعا برتری‌هایی دارد. این کار باعث می‌شود کودک احساس اعتماد به نفس بکند و به این باور درونی برسد که واقعا برتری‌هایی دارد و ریشه ی این احساس حقارت خشک بشود.


مقایسه شدن با دیگران

کودکانی که مداوم با افراد دیگر مقایسه می‌شوند به شدت احساس حقارت و ناتوانی می‌کنند. والدین هرگز نباید از فرزند خود بخواهند مانند شخص دیگری باشد، یا مقابل او مدام درباره فرد دیگری که آرزو داشتند مانند او باشند صحبت کنند. این کار یعنی اِعمال کردن ایده‌های برآورده نشدۀ خود بر کودک، بدون در نظر گرفتن خصوصیات و توانایی‌ها و علائق کودک و شرایطی که در آن به سر می‌برد، در نهایت منجر به شکل گیری احساس حقارت شدید و خودکم‌بینی و عدم اعتماد به نفس در کودک می‌گردد.


منبع: سایت آکادمی امیدان