انسانها در هر سنی گاهی هیجانات مختلفی را تجربه میکنند. گاهی غمگین و ناراحت، گاهی شاد و هیجانزده، گاهی ترس و اضطراب، اینها احساسات و هیجانات مختلفی هستند که افراد دچار میشوند. اما چیزی که هیجان غیرطبیعی را از نوع طبیعی آن متمایز میکند شدت و مدت و درجه آن هیجان است. غم و ناراحتی وقتی شدت یابد و طولانی شود به افسردگی میانجامد. کودکان نیز از این قائده مستثنا نیستند. افسردگی در کودکان با بزرگسالان متفاوت است. در کارگاه روان شناسی کودک با موضوع افسردگی در کودکان بیان شد که افسردگی یعنی احساس درماندگی و به بنبست رسیدن، که هم علائم روانی و هم علائم جسمانی دارد. بیشتر ما فکر میکنیم ناراحتیهای کودکان گذرا است اما اینگونه نیست. وقتی عروسک کودکی گم میشود یا تولد خواهر یا برادر دیگری اتقاق میافتد، نقل مکان از جایی به جای دیگر و یا جدایی پدر و مادر موجب افسردگی در کودک میشود.
– مشکل در تمرکز
– خستگی و کاش انرژی
– احساس گناه و بیارزش بودن
– خشم و کجخلقی
– احساس ناراحتی و ناامیدی همیشگی
– افزایش حساسیت نسبت به طرد شدن
– پرخاشگری و فریاد و گریه
– بیتفاوتی و عدم فعالیت
– ایجاد مشکل در اشتها
دلایل افسردگی در کودکان
افسردگی به دلایل مختلف به سراغ کودکان میآید. افسردگی مانند بیشتر اختلالات روانی میتواند زمینه ژنتیک داشته باشد. به این صورت که اگر پدر یا مادر و یا یکی از نزدیکان کودک دچار افسردگی باشند، احتمال ابتلای کودک به افسردگی بیشتر میشود. تغییرات اجتماعی مثل زلزله یا سیل یا جنگ هم میتواند موجب افسردگی کودک شود. تغییر مدرسه و جدایی از دوستان هم نقش بسزایی در افسردگی کودکان دارد. در کارگاه روان شناسی کودک با موضوع افسردگی در کودکان عنوان شد که امروز مهمترین علت افسردگی کودک رفتار والدین است، از آنجایی که بچهها در سنین پایین خیلی به والدین خود وابسته هستند رفتار والدین بسیار میتواند روی آنها تاثیر بگذارد. رفتارهایی مثل تبعیض بین فرزندان، به رخ کشیدن نکات منفی کودک و ابراز نکردن صفات مثبت او و مقایسه کودک با کودکان دیگر باعث میشود که اعتماد به نفس کودک کاهش یافته و روحیهاش ضعیف شود و سرانجام به افسردگی بیانجامد. حتی رفتار والدین با هم میتواند در روحیه کودک تاثیر منفی بگذارد. دعواهای زناشویی مداوم و مقصر دانستن کودک در اختلافات خانوادگی، مطرح کردن مسائل اقتصادی در حضور کودک، آگاهی کودک از بیماری والدین به طوری که نگران از دست دادن آنها شود و یا خود را در بیماری والدینش مقصر بداند. بیشترین تاثیر منفی و بد را جدایی والدین از هم به دنبال دارد.
برای آگاهی از راهکارهای ارائه شده در کارگاه روانشناسی کودک برای درمان افسردگی در کودکان به این مقاله در سایت آکادمی امیدان مراجعه کنید.
احساس حقارت از لحاظ واکنشهای رفتاری دو گونه تاثیر دارد هم تاثیر مثبت هم تاثیر منفی. برخی افراد از آن برای کسب موفقیت استفاده میکنند ولی برخی دیگر تسلیم آن میشوند، اما هر دو واکنش دو درجه مختلف از احساس حقارت هستند.
ژان پیاژه، روانشناس مشهور، در اینباره میگوید: به نظر روانشناسان هیچ مرد یا زنی نمیتواند بطور کامل از عدم تعادلی که منجر به نشانههای روانی عقدۀ حقارت میشود، فرار کند. ولی این عدم تعادل گاه سبب رسیدن به موفقیتهای بزرگ میشود. به عبارت دیگر، بعضی پیروزیها را ممکن است نتوان بدون محرک قوی احساس حقارت بدست آورد.
تا زمانی که فرد در وجود خود احساس حقارت میکند، این احساس میتواند مانند یک عامل انگیزشی عمل کند و فرد را به سمت تلاش و فعالیت مضاعف، در نتیجه کسب موفقیت و پیروزی و پیشرفت هرچه بیشتر رهنمون کند. اما زمانی که احساس حقارت تبدیل به عقدهی حقارت میگردد حالت انگیزشی و هدایت کنندهی آن از بین میرود.
بعد از تبدیل احساس حقارت به عقده حقارت، حالت سازنده بودن آن از بین میرود و به قدرت مخربی تبدیل میشود که ممکن است عواقب وحشتناکی مانند جنایت یا خودکشی داشته باشد.
ژان پیاژه عقیده داشت افراد مبتلا به عقده حقارت احتمالا سعی خواهند داشت جوانبی را که ایجاد کنندهی این عقده در آنها میشود از چشم دیگران پنهان کنند و حتی آنها را از ذهن خود پاک کنند و برای جبران آن وانمود میکنند از هر کس دیگری بالاتر و برتر هستند. اما باطنا میدانند این چنین نیست و هیچ اعتمادی به خود ندارند. معمولا برای شخصی که دچار عقدۀ حقارت است، دنیا جای ستیز و دشمنی است و این افراد هرگز از روابطی که با دیگران دارند راضی نخواهند بود.
علل ایجاد کنندهی احساس حقارت در کودکان
رفتار سختگیرانهی والدین
مهمترین دلیل ایجاد احساس حقارت و خودکمبینی به دوران کودکی فرد و رفتار والدین باز میگردد. وقتی کودک در مقابل دیگران به ویژه همسن و سالان خویش با رفتار پرخاشگرانه و توهین آمیز والدین خود مواجه میشود، و این رفتار را اطرافیان هم در پیش میگیرند، کودک شروع به احساس حقارت میکند.
کودکانی هم هستند که اعتماد به نفس بالایی دارند و بسیار به خود متکی هستند و در مقابل مشکلات استقامت زیادی نشان میدهند اما باز هم والدین با رفتار نامناسب و تخریبگرانهی خود این اتکا به نفس را از کودک میگیرند و زمینه ساز احساس حقارت در او میگردند.
معلولیت کودک یا نداشتن پدر و مادر
برخی کودکان به دلیل داشتن معلولیت یا نقص عضو دچار احساس حقارت میشوند، برخی دیگر به دلیل محروم بودن از نعمت پدر یا مادر یا هر دو از این احساس رنج میبرند.
در بعضی موارد هم کودکان با وجود داشتن پدر و مادر اما به دلیل برخوردان نبودن از روابط عاطفی صحیح و عمیق در خانواده دچار احساس حقارت میشوند
در هر صورت این کودکان از این حس راه فراری ندارند و فقط در صورتی که تبدیل به انگیزه و محرکی برای انجام اعمال مثبت و کارهای مفید شود میتوان از قدرت مخرب آن کاست.
در چنین مواردی پدر و مادر باید به کودک خود بیشتر توجه کنند و به او ثابت کنند که واقعا برتریهایی دارد. این کار باعث میشود کودک احساس اعتماد به نفس بکند و به این باور درونی برسد که واقعا برتریهایی دارد و ریشه ی این احساس حقارت خشک بشود.
مقایسه شدن با دیگران
کودکانی که مداوم با افراد دیگر مقایسه میشوند به شدت احساس حقارت و ناتوانی میکنند. والدین هرگز نباید از فرزند خود بخواهند مانند شخص دیگری باشد، یا مقابل او مدام درباره فرد دیگری که آرزو داشتند مانند او باشند صحبت کنند. این کار یعنی اِعمال کردن ایدههای برآورده نشدۀ خود بر کودک، بدون در نظر گرفتن خصوصیات و تواناییها و علائق کودک و شرایطی که در آن به سر میبرد، در نهایت منجر به شکل گیری احساس حقارت شدید و خودکمبینی و عدم اعتماد به نفس در کودک میگردد.
منبع: سایت آکادمی امیدان