در یک کارگاه روان شناسی کودک که با موضوع استقلال خواهی کودکان برگزار شد، مطالبی درباره حد و مرز استقلال دادن به کودکان ذکر شد که در زیر خلاصهای از آن را برای شما ذکر میکنیم.
استقلال کودک، یعنی هرچه خواست به او بدهم؟
اصولا انسانها موجودی استقلال طلب هستند و مایلاند که دیگران هم این استقلال را به رسمیت بشناسند. اما امروزه، بسیاری از پدر و مادران در این مسئله دچار افراط و تفریط میشوند. گروه اول به هیچ وجه مستقل شدن کودک را نمیپذیرند و آنقد از او حمایت میکنند تا در بزرگسالی هم فردی وابسته باقی میماند که قادر به تجربه مستقل بودن نیست. گروه دوم هم که معتقدند کودک را باید مستقل بارآورد، آنقدر در این کار زیاده روی میکنند که مراقبت و کنترل کودک را رها میکنند در نتیجه کودک دچار مشکلات دیگری میشود.
اما هیچکدام این روشها درست نیستند. بهترین روش دادن حق «انتخاب» به کودک است. بهتر است از همان سن دو سالگی که کودک میخواهد استقلال را تحربه کند، والدین گام به گام و لحظه به لحظه در کنار او باشند و به او فرصت تجربه استقلال را بدهند. یک کودک ۲ ساله قطعا قادر به تصمیم گیری در خیلی موارد نیست اما با حضور در کنار والدین میتواند دست به انتخاب بزند. در واقع با این کار کودک تمرین استقلال میکند.
روشهای تقویت استقلال طلبی
کودک تا زمانی که قدرت تصمیم گیری ندارد باید به اون قدرت انتخاب داد نه قدرت تصمیم گیری، نباید اجازه داد تعیین تکلیف کند، باید به اون چند گزینه داد تا از بین انها انتخاب کند و هرچقد بزرگتر میشود قدرت انتخابش بیشتر شود.
باید اجازه دهیم بچهها تجربیاتشان را زیاد کنند، یاد بگیرند و دفعه بعد از دانستههایشان استفاده کنند، باید هوشیارانه تواناییهای کودک خود را ارزیابی کنیم و او را برای تجربیات مهم و سرنوشت ساز در زندگی با دادن حق انتخاب و تجربه استقلال و کسب هویت آماده کنیم. فقط در این صورت است که او میتواند آیندهای خوب و درخشان داشته باشد و مسیر زندگی آیندهاش را به درستی تعیین کند.